ما را با مردم چکار؟ مارا با سیاست چه کار است؟ فعلا باید سرمان را مثل کبک درون برف کنیم و لب بدوزیم و هیچ مگوییم! بگذار این چند صباح هم بُگذرد و ما هم خَرمان از پل بگذرد، جاپایمان قرص بشود، انوقت میرویم در خفا و سایه! انوقت میاییم داد بیداد میکنم، به همه گیر میدهیم، به کس و ناکس، به کوچک و بزرگ، به دارا و ندار، بگذار این چند صباح بگذارد....چنان پوستی بکنم از دست زمانه و آدمهای خوب و بدش!
از سیاست بدم میاید و آدمهایش! هرچند شاید به جایی رسیدم این نفرت تبدیل به لذت شود! ان موقع سرم درد نمیکند ولی دستمال میبندم! ان موقع وقت، وقتِ آجر کردن نان مردم است! آن موقع من خود را میبینم و دیگر هیچ!
بگذار این چند صباح هم بگذرد...